ای که دیروز بکارت تو بدادی بر باد
هی مگو از هنرت به ناله یا با فریاد
چو فراوان برساندی خلق را کام از پشت
این قدر ناله نکن ز رنجه ی یک انگشت
تا به حلقت چو رساندی همه اعضایش را
عوق نزن که میکنی خرد تو اعصابش را
تو که دنبال یکی جرعه از آن بودی پیش
که بمالیش به اندام و سر و صورت خویش
گر به چهره ات بپاشید از آن آب حیات
غر نزن خرده مگیرش که دهد بوی ممات
هی مگو از هنرت به ناله یا با فریاد
چو فراوان برساندی خلق را کام از پشت
این قدر ناله نکن ز رنجه ی یک انگشت
تا به حلقت چو رساندی همه اعضایش را
عوق نزن که میکنی خرد تو اعصابش را
تو که دنبال یکی جرعه از آن بودی پیش
که بمالیش به اندام و سر و صورت خویش
گر به چهره ات بپاشید از آن آب حیات
غر نزن خرده مگیرش که دهد بوی ممات
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
کلیه نظرات حاوی الفاظ رکیک و توهین آمیز حذف می شوند