ظهر عاشورا بود، یکشنبهی این تهران*****مانده ام ماتم از این، لشگر پر حیوان
خون مظلوم بریخت، در خیابان،میدان*****خیمهی حسینیان، شده گویی ویران
هر طرف اشکآور، گریه ای زجرآور*****بشنوی هر لحظه، ناله از یک مادر
زیرِ ماشینِ پلیس، پیکری نیمه زجان *****مصلحت نیست دگر، ترس از این نامردان
یکی نفرا فتادست، از پلی رویِ زمین *****عدل ایشان ظلم است، کافرند از هر دین
خونِ این مظلومان، دامنت ارنگرفت *****من خودم می گیرم، جانت ای دلقکِ زشت
یکشبه-عاشورای 88
خون مظلوم بریخت، در خیابان،میدان*****خیمهی حسینیان، شده گویی ویران
هر طرف اشکآور، گریه ای زجرآور*****بشنوی هر لحظه، ناله از یک مادر
زیرِ ماشینِ پلیس، پیکری نیمه زجان *****مصلحت نیست دگر، ترس از این نامردان
یکی نفرا فتادست، از پلی رویِ زمین *****عدل ایشان ظلم است، کافرند از هر دین
خونِ این مظلومان، دامنت ارنگرفت *****من خودم می گیرم، جانت ای دلقکِ زشت
یکشبه-عاشورای 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
کلیه نظرات حاوی الفاظ رکیک و توهین آمیز حذف می شوند